تفکر انتقادی یا تفکر نقادانه آینه‌ی تفکر ماست. همانطور که ما هر روز در آینه به قیافه خود نگاه می‌کنیم تا اگر ظاهر ناآراسته ای داشته باشیم آن را اصلاح کنیم و سپس به خودمان عطر و خوش بو کننده می‌زنیم تا خوش تیپ و خوش بو به نظر برسیم، با تفکر انتقادی هم به تفکرات خود نگاه می‌کنیم تا اگر نادرستی در طرز تفکر خود داشته باشیم، آنرا اصلاح کنیم. 

در واقع تفکر انتقادی یعنی فکر کردن در باره فکر کردنِ خودمان. همانطور که بعد از غذا خوردن مسواک می‌زنیم تا دهانمان بوی بد ندهد و دندانمان خراب نشود (در واقع بهداشت دهان و دندان را رعایت می‌کنیم.) بعد از فکر کردن و تصمیم گرفتن هم باید به عواقب مثبت و منفی آن نیز فکر کنیم. 

در واقع تفکر نقادانه رعایت بهداشت تفکر و تصمیم گیری است تا به بهداشت و سلامت روح و روان خود کمک کنیم.

راهبرد یا استراتژی چیست؟ تفاوت آن با تاکتیک چیست؟

راهبرد (به انگلیسی strategy) یعنی نقشه‌ی راه و هدایت و رهبری. ریشه‌ی واژه‌ی «استراتژی» واژه‌ی یونانی «استراتِگیا»  (Strategia) به معنای «فرماندهی و رهبری» است.

مفهوم لغوی استراتژی: واژه‌ی استراتژی از کلمه یونانی (استراتگوس) Strategos گرفته شده است. استراتگوس یا (استراتژ) به معنای لشکر است. استراتگوس به معنی فرماندهی ارتش هم به کار می‌رفت. بطور مثال، ارتش یونان باستان که از گروه‌های کوچک سربازانِ متعلق به خاندان‌های یونانی تشکیل شده بود، توسط افرادی به نام «استراتگوس» فرماندهی می‌شد.

کاربرد این کلمه بیشتر در زمینه‌ی نظامی و سیاسی است.

اما این کلمه در تصمیمات شخصی و خانوادگی و آموزشی هم کاربرد دارد. مثلاً، وقتی شما تصمیم می‌گیرید به مسافرت بروید راهبرد خود را مشخص می‌کنید. 

راهبرد مسافرت سه چیز را مشخص می‌کند:

 ۱. مبدا شما کجاست؟

۲. انتخاب وسیله‌ی مسافرت: هواپیما، قطار، خودرو شخصی، و...

۳. مقصد شما کجاست؟

استراتژی یک برنامه‌ی کلان، کلی و دائمی است. اما تاکتیک یک برنامه‌ی موقت و کوتاه مدت است.

مثلا تاکتیک مشخص می‌کند که در طول مسافرت کجا توقف کنید و یا از چه جاهایی دیدن کنید و چطور رانندگی کنید تا به سلامت به مقصد برسید و برگردید. 

راهبرد یا استراتژی آموزشی یعنی هدایت و رهبری یاد دادن و یاد گرفتن می‌باشد.

برای یادگیری تفکر نقادانه باید برای خود راهبرد و یا نقشه‌ی را ه را مشخص کنید: از کجا شروع کنید؟ با چه وسیله و ابزارهایی؟ و در نهایت رسیدن به هدف.

راهبرد یا نقشه‌ی راه یادگیری و آموزش مهارت تفکر نقادانه 

در ابتدا باید بدانیم که تفکر نقادانه یک مهارت است. برای یاد گیری مهارت تفکر نقادانه باید ابتدا مشخص کنیم از این مهارت چقدر اطلاع و آگاهی داریم. سپس با ابزارها و مفاهیم و تمرینات خاص و در مدت زمان تعیین شده تلاش کنیم به هدف خود که کسب این مهارت است دست پیدا کنیم.

راهبرد یا نقشه‌ی راه یادگیری تفکر نقادانه عبارت است از:

۱. معنی و مفهوم تفکر نقادانه و اهمیت آن را در بهبود و ارتقا کیفیت زندگی به درستی درک و درونی کنیم. 

۲. فضیلتهای فکری ده گانه متفکر نقاد را بخوبی بشناسیم و آنها را بعنوان ویژگیهای شخصیتی خود شکل دهیم. بدون درونی کردن این ویژگیها، یادگیری این مهارت از ما یک متفکر نقاد ضعیف می‌سازد. این ویژگیها عبارتند از: تواضع فکری، شهامت فکری، صداقت فکری، نزاکت فکری، استقلال فکری، استقامت یا پشتکار فکری، نیک اندیشی، انصاف فکری، همدلی فکری، و فکر منطقی.

۳. آموختن و بکار بستن معیارهای نه گانه تفکر انتقادی: این معیارها به ما کمک می‌کند به میزان شفافیت، درستی، عمق، وسعت، اهمیت، و منطق و ارتباط تفکر خود به موضوعی که به آن فکر می‌کنیم پی ببریم.

۴. آموختن و بکار بستن مولفه های هشتگانه تفکر انتقادی؛ 

مولفه به عنصر یا اجزای تشکیل دهنده یک چیز که بدون داشتن آنها نمی‌توانیم آن چیز را تجزیه و تحلیل کنیم گفته می‌شود. بنابراین باید عناصر و اجزای تشکیل دهنده‌ی تفکر انتقادی که عبارتند از: هدف، پرسش، اطلاعات، دیدگاه، مفاهیم، فرضیات، استلزامات یا پیامدها، و نتیجه‌ی تفکر است را خوب درک کنیم و بکار ببریم. این مولفه‌ها و معیارها با مثال تشریح و توضیح داده خواهد شد.

۵. معنی و مفهوم استدلال و انواع آنرا بخوبی درک کنیم. انواع استدلال عبارتند از قیاسی، استقرایی، جدلی، تمثیلی، ربایشی، شهودی و بومرنگی و ...

۶. مغالطه‌ها و خطاهای شناختی را خوب بشناسیم. مهمترین بخش یاد گیری مهارت تفکر انتقادی شناخت انواع سفسطه ها، مغلطه‌ها و خطاهای شناختی است که به مرور زمان به زبان ساده و با مثال توضیح داده می‌شود.

۷. فرق بین علم و شبه علم را بدانیم. فرق بین نسخه‌ی پزشک و داروخانه (علم) و عطار و عطاری (شبه علم) را بدانیم. 

۸. هنر پرسشگری را در خود تقویت کنیم. پرسشگری قلب تقکر انتقادی است. فرق بین کنجکاوی علمی و منطقی با کنجکاوی خصوصی و خانوادگی را درک و درونی کنیم.

۹. روش حل مسئله یا مسئله گشایی را بدانیم: روش حل مسئله یکی از مهمترین مراحل یادگیری مهارت تفکر انتقادی است. که در لابلای معیارها و مولفه های تفکر نقادانه به آن پرداخته می‌شود.

۱۰. تشخیص حرف مفت از دروغ؛ فرق بین حرف مفت و دروغ و همچنین فرق بین دروغگو و دروغ گفتن را بدانیم.

۱۱. شناخت انواع جملات و با عاطفی کلمات؛ بکار بردن کلمات تمییز و بهداشتی در حین استدلال بجای کلمات تابو و زشت را به درستی بیاموزیم.

۱۲. آشنایی با آمار و احتمالات را به زبان ساده و در حد معمول و معقول نه در حد پیشرفته در دستور کار خود قرار دهیم.

۱۳. معرفی کتاب؛ چه کتابهایی در زمینه تفکر نقادانه باید مطالعه شود. در این زمینه کتابهای ساده و مفید خدمت شما معرفی می‌شود.

معنی و مفهوم کلمه‌ی انتقاد در عبارت تفکر انتقادی چیست؟

کلمه‌ی انتقاد در فرهنگ لغت دهخدا دارای معانی زیر است.

۱- خالص کردن

۲- جدا کردن خوب از بد

۳- خرده گرفتن

۴- برشمردن درستی‌ها و نادرستی‌های یک اثر ادبی یا هنری

البته برداشت بعضی افراد از کلمه‌ی انتقاد، اعتراض، ایراد، ایرادگیری، خرده گیری، عیب جویی، نکته گیری، غر یا نق زدن که دارای بار معنایی منفی است می‌باشد.

در ذهن اکثر مردم جامعه، انتقاد کننده به كسي گفته می‌شود كه دائم به دنبال قضاوت‌های تند و خرده‌گيری و ايراد گرفتن از ديگران است.

اما کلمه‌ی انتقاد در عبارت تفکر انتقادی به معنی اعتراض، ایراد، ایرادگیری، خرده گیری، عیب جویی نیست. بلکه به معنی سنجیده و سنجشگرانه است و دارای بار مثبت می‌باشد.

بنابراین، تفکر انتقادی یعنی تفکر سنجشگرانه و علی رغم برداشت اکثر افراد، این کلمه دارای بار معنایی مثبت می‌باشد.

چطور سنجیده فکر کنیم؟

۱. یک متفکر نقاد ماهر اشتیاق و علاقه‌ی زیادی به پرسیدن و جمع آوری اطلاعات در باره‌ی موضوع و مشکل مطرح شده از منابع موثق گوناگون دارد. 

۲. یک متفکر نقاد ماهر به اطلاعات جمع آوری شده تا مشخص شدن درستی و صحت به دیده شک و تردید نگاه می‌کند.

۳. یک متفکر نقاد ماهر در اظهار نظر قطعی و قضاوت عجله نمی‌کند.

 ۴. یک متفکر نقاد ماهر اشتباهات خود را خودش تصحیح می‌کند. دارای ویژگی خود تصحیح گری است.

۵. یک متفکر نقاد ماهر افکار و عقاید خود را خود تنظیم می‌کند. خود تنظیم گر است.

۶. یک متفکر نقاد ماهر از هر نوع فریب و نیرنگ به خود و دیگران دوری می‌کند. 

۷. یک متفکر نقاد ماهر اشتیاق شدید به تفکر و تعمق در باره موضوع مطرح شده دارد.

بنابراین علی رغم برداشت اکثر مردم، کلمه انتقاد در عبارت تفکر انتقادی به معنی اعتراض، ایراد گیری، خرده گیری، عیب جویی، نق یا غر زدن نیست. بلکه به معنی کنجکاوی و پرسشگری، شک و تردید، عدم اظهار نظر قطعی، خود تصحیح گری، خود تنظیم گری، و عدم خود فریبی یا عوام فریبی می‌باشد.

در مطلب بعد، به اهمیت تفکر انتقادی و نقش آن در بهبود و ارتقای زندگی شخصی و اجتماعی در قالب سه نوع تفکر اسفنجی، سیمانی، و غربالی پرداخته می‌شود. 

اهمیت تفکر نقادانه یا تفکر سنجشگرانه در زندگی شخصی و اجتماعی

تفکر نقادانه سه هدف اصلی را دنبال می‌کند:

۱. صرفا دانش، اخبار و اطلاعات را انباشته نکنیم و بتوانیم با کنجکاوی و پرسیدن سوالات بجا، شک و تردید در باره اطلاعات، عدم اظهار نظر قطعی، و تعمق و تفکر در باره‌ی اخبار و اطلاعات و پرسیدن از منابع موثق به یک نتیجه و تصمیم گیری منطقی برسیم.

۲. با یادگیری مهارتهای استدلال کردن، بهتر بتوانیم با مشکلات و مسئله های شخصی خود مواجه بشویم.

۳. با ارتقای کیفیت اندیشیدن، بتوانیم شهروند بهتری برای جامعه‌ی خود باشیم.

امروزه در کشورهایی نظیر انگلستان، آمریکا و کانادا درس تفکر انتقادی یا تفکر سنجشگرانه در بسیاری از رشته های دانشگاهی یکی از درسهای اجباری است. 

از جمله در رشته‌ی پزشکی. (متاسفانه در کشور ما این درس بسیار غریب است.) 

 هدف چیست؟ 

۱. دانشجویان بتوانند در رشته‌ی تخصصی خودشان اطلاعات پزشکی را تجزیه و تحلیل کنند.

۲. دانشجویان بتوانند مشکلات شخصی و روحی و روانی خود را حل کنند.

۳. دانشجویان بتوانند با افراد جامعه و بیماران خود برخورد بهتری داشته باشند.

برای مثال، در سال ۱۹۹۹ روز نامه‌ی نیویورک تایمز در صفحه‌ی اول خود در ۳۰ نوامبر و ۷ دسامبر، این خبر را منتشر کرد که اشتباهات پزشکی سالانه منجر به مرگ ۹۸۰۰۰ نفر در آمریکا می‌شود. دست اندکاران سلامت و بهداشت تصمیم گرفتند با جمع آوری اطلاعات و تحلیل آنها در ۵ سال آینده تا ۵۰ درصد مرگ و میر ناشی از خطاهای پزشکی را کاهش دهند. همچنان که این کار در صنعت هوانوردی اتفاق افتاد.

تفکر نقادانه راه حلی بر مشکل قضاوتهای سطحی و عجولانه

تفکر اسفنجی، سیمانی یا غربالی چیست؟

تحقیقات نشان می‌‌‌دهد که خوردن روزانه یک عدد آسپیرین، احتمال حمله قلبی و سکته‌ی مغزی را تا ۵۵ درصد کاهش می‌‌‌ دهد.

خوردن آبغوره و آب لیمو روی غذای چرب باعث می‌شود که چربی را بشورد و ببرد و دچار سکته نشویم. 

این تنها دو نمونه از انبوه اطلاعات و اخباری است که روزانه با آنها مواجه هستیم. اما واکنش شما به این اطلاعات چگونه است؟

 آیا برای اینکه دچار حمله قلبی نشوید از این به بعد روزی یک عدد آسپرین مصرف می‌کنید؟

آیا با خوردن آبغوره و آب لیمو بعد از غذای چرب از رسوب چربیها در رگها جلوگیری می‌کنید؟

یک شیوه‌ی واکنش این است که هر سخنی را که می‌شنویم یا می‌خوانیم، کاملا بپذیریم و تصدیق کنیم. واکنش دوم این است که هر سخن یا مطلبی را که با اطلاعات و معلومات قبلی ما تناقض دارد، رد کنیم. واکنش سوم این است که قبل از قبول یا رد یک سخن، آن را از فیلتری خاص عبور دهیم و عیار و ارزش آن را بسنجیم.

دسته‌ی اول افرادی هستند که دارای ذهن اسفنجی اند. یعنی مانند یک اسفنج که آب را به خود جذب می‌کند، هر نظر یا سخنی را به راحتی و بدون هیچ چون و چرایی می‌پذیرند. افرادی که ذهن خود را با هر نظری سازگار می‌کنند و تغییر می‌دهند و حتی ممکن است در برابر زلزله ‌‌‌های فکری چندین ریشتری (باورهای متناقض) نیز ذره ای دچار تزلزل و اضطراب نشوند!

دسته‌ی دوم کسانی هستند که دارای ذهن سیمانی اند. آنها هر نوع اطلاعات و نظرات جدید را که با معلومات و تجربه های پیشین شان ناسازگار باشد، رد می‌کنند و اصولا تمایلی به تغییر نظر و دیدگاه خود ندارند. ذهن این گونه افراد در برابر اخبار و اطلاعات جدید مانند سیمان نفوذ ناپذیر است.

و دسته‌ی سوم افرادی هستند که دارای ذهن غربالی اند و در مواجهه با افکار و عقاید گوناگون، بر مبنای معیارهای معینی آنها را غربال می‌کنند تا نظر درست را از نادرست و سخن مستحکم و منطقی را از سست و غیرمنطقی بازشناسند.

استفاده از شیوه‌ی تفکر اسفنجی روش متداولی است و مزایا و معایبی دارد. یک مزیت آن این است که نیازی به فعالیت فکری چندانی جز تمرکز و استفاده از حافظه برای به خاطر سپاری اطلاعات ندارد. مزیت دوم این است که با این روش می‌‌‌توان حجم زیادی از اطلاعات را در مدت کوتاهی دریافت کرد و هر چه اطلاعات شما از یک موضوع بیشتر باشد، بعدا می‌توانید درباره ابعاد مختلف آن بهتر فکر کنید و تصمیم بگیرید. اما این روش هیچ مبنا و معیاری را برای ارزیابی نظرات و تصمیم‌‌‌ گیری در اختیار ما قرار نمی‌دهد. در نتیجه کسی که به شیوه‌ی اسفنجی فکر می‌کند، استقلال فکری ندارد، همواره تحت تاثیر نظرات دیگران قرار دارد و قضاوت‌‌‌هایش سطحی و عجولانه است.

در روش تفکر اسفنجی آنچه که اهمیت دارد، کسب معلومات بیشتر است؛ اما در روش تفکر غربالی، فرد با پرسیدن پرسش‌‌‌های نقادانه وارد یک گفت و گو و بده بستان فکری با نویسنده یا گوینده می‌شود و در فرایند دریافت اطلاعات به طور فعالانه و آگاهانه مشارکت دارد. نظرات و دیدگاه‌‌‌های جدید یا حتی متناقض، چنین فردی را برمی انگیزانند و به کاوش فکری و ارزیابی مستمر ورودی‌‌‌های ذهن خویش وا می‌دارد و به این وسیله سازمان فکری و شبکه باورهای خود را به طور مداوم بازسازی می‌کند. 

در تفکر غربالی، متفکر از مهارت‌‌‌های اندیشیدن سطح بالاتر همچون تحلیل، ترکیب و ارزیابی برای سنجش و داوری درباره نظرات و استدلال های گوناگون بهره می‌برد. تفکر غربالی مستلزم به کارگیری نگرشی پرسشگرانه و نقادانه است. در واقع تفکر نقادانه یا سنجشگرانه معیارهای مورد نیاز برای غربالگری اطلاعات و سنجش استدلال‌ها را فراهم می‌کند.

به طور مثال در ارزیابی ادعاهای مطرح شده در ابتدای نوشته، ممکن است بپرسیم: این اطلاعات تا چه اندازه معتبر و قابل اطمینان هستند؟ آیا امکان سوگیری در مشاهده‌ها و تفسیر نتایج وجود داشته است؟ آیا استدلال های رقیب دیگری وجود ندارند؟ آیا آمار ارائه شده فریب‌‌‌ دهنده نیستند؟ تا چه اندازه می‌توان به اظهار نظر مراجع علمی، گواهی اشخاص یا تبلیغات رسانه‌ها اطمینان کرد؟ 

در آخر، جالب است بدانید که چربی در باز حل می‌شود نه در اسید بنابراین خوردن آبغوره و آب لیمو روی غذای چرب باعث نمی‌شود که چربی را بشورد و ببرد و دچار سکته نشویم. (تفکر انتقادی؛ صفحه‌ی ۴۵۵)